پس از همان ابتدا به بازیگری علاقه داشتی؟
بله.
(بیداری)یک مجموعه شخصیت محور است و حول کاراکتر (ترنگ)می گردد،انتخاب یک بازیگر تازه کار برای این نقش ریسک بزرگی بوده ،خصوصاً با توجه به اینکه بهرام عظیم پور برای سایر نقش ها حتی نقش های کوتاه از بازیگران قدیمی و حرفه ای تئاتری استفاده کردند؛چی شد که تو برای بازی در نقش (ترنگ)انتخاب شدی ؟
خب آقای عظیم پور کارگردان مجموعه اصرار داشتند که برای این نقش ؛یک چهره ی جدید انتخاب کنند چرا که معتقد بودند این کار کمک می کند به باور پذیر تر شدن شخصیت از سوی مخاطب،یعنی اینکه ایشان میخواستند بیننده تلویزیون بیشتر مجذوب شخصیت درونی ترنگ شود نه بازیگری که آنرا بازی می کند.خب چهره شناخته شده ممکن بود همذات پنداری چهره جدید رو نداشته باشد و یک مقدار نقش های قبلی هم ذهن مخاطب را مشغول کند.بجز این مسئله ، آقای عظیم پور پیش از این بازیگردان بودند و بازیگردانی مجموعه های مهمی را بر عهده داشتند و یکی از دغدغه های ایشان که دراین مجموعه ها هم به چشم می خورد ،معرفی چهره های جدید است. برای بازی در این نقش یکی از اساتیدم،آقای سعید نجفیان من رو معرفی کردند و من هم تست دادم و پذیرفته شدم .البته تا جائیکه اطلاع دارم حدود سیصد تا چهارصد نفر به گفته ی عوامل کار برای این نقش تست داده بودند و حتی بعضی از افراد هم حضورشان برای نقش قطعی شده بود که در نهایت من پس از چندین بار تست دادن برای این نقش پذیرفته شدم.
اولین و آخرین سکانسی که در فیلم بازی کردی را به خاطر داری؟
صحنه ای که سارا و سینا و وحید از زندان و بعد از ملاقات پدر بر می گردند خانه و من و بلور خانم در خانه هستیم اولین صحنه و صحنه ی مواجه با عزیز تابلو در جلوی مسافرخانه آخرین سکانس بود.
چرا بازی در نقش ترنگ را پذیرفتی؟
اولاً موقعی که برای این کار انتخاب شدم اصلاً نمی دانستم که برای نقش ترنگ پذیرفته شدم،فقط می دانستم که برای بازی در نقش یکی از شخصیت های زن انتخاب شدم .من کلیت داستان را شنیده بودم و همان موقع فهمیدم که داستان ،داستان خوبیست.بعد از قبولی در تست و هنگامیکه به من گفتند باید روی نقش ترنگ کار کنم در درجه ی اول چیزی که برایم جذاب بود باز هم خود نوشته بود. فیلم نامه خیلی کامل و خوب نوشته شده بود.دومین معیار برایم شخصیت پردازی بسیار خوب کار بود ،نه فقط ترنگ که تمام شخصیت ها جای کار داشتند و به خوبی تصویر شده بودند.ترنگ که دیگه جای خود دارد.و بجر تمامی اینها گروه خیلی خوبی که گرد هم آمده بودند هم عامل دیگری برای علاقه مندی من برای کار با عوامل این مجموعه بود.
بازیگران پیش کسوت این جموعه چه مقدار به تو کمک می کردند؟
خیلی زیاد.آقای پور حسینی واقعاً برای من استادی می کردند.با توجه به اینکه این اولین تجربه ی کاری من جلوی دوربین بود،شکست های زمانی اذیتم می کردم ،تجربه ی چندانی نداشتم،تعداد لوکیشن زیاد بودو....و حالا به اینها اضافه کنید مثلاً بازی کردن در مقابل آتیلا پسیانی و اضطراب هایی از این نوع . دوستان و پیشکسوتها برای گذر از همه ی اینها واقعا کمکم کردند.
به نظرم واکنشهای ترنگ به حوادث وآدمهای دور و برش بدون ری اکشن های غلو آمیزی که معمولا در بازی های تلویزیونی می بینیم همراه بود،مثلا اوج احساسات نشان دادن ترنگ در مرگ عمو فاضل بوده .اما در کل نوعی بهت زدگی و سردی در چهره و بازی تو در مجموعه مشهود است آیا این نوع بازی خواست کارگردان بوده یا خود تو؟
این بهت زدگی و سردی رو قبول ندارم.اما می پذیرم که ری اکشن های ترنگ در مواجه با حوادث با کلیشه هایی که از این شخصیت ها می بینیم فرق می کند. مثلاً توقع دارند چون ترنگ یک این دختر روستایی شمالی است و تصویر کلیشه ای از یک دختر روستایی شمالی وجود دارد بازی من هم باید مبتنی با این کلیشه باشد اما من ابتدا ترنگ را با توجه به باورها اعتقادات گذشته ای که دارد درک کردم و تاکید کارگردان هم بر این بود که ابتدا ترنگ را با توجه به این ویژگی ها بپذیرم و درونی کنم .پس من همه ی آن ری اکشن های کلیشه ای و معمول را از خودم دور کردم و کارگردان هم اصلاً اجازه نداد وارد همچین حوزه ای بشوم.ترنگ همانطور که در داستان مشخص است پدر و مادرش را در کودکی از دست داده و البته یک سکانسی نوشته شده بود که طی آن عمو فاضل ترنگ را از زیر آوار بیرون می آورد که بعداً حذف شد.عمو فاضل او را با چنگ و دندان بزرگ می کند .پس عمو فاضل از ابتدا سرایدار نبوده در واقع جز آندسته از آدمهاییست که از اسب افتادند اما از اصل نه.حتی اگر دقت کنید می بینید که رادیو از دست عمو فاضل نمی افتد و بعید نیست که ترنگ شبها با قصه ی شب خوابیده باشه.عمو فاضل بر تحصیل این دختر تاکید داشته .یک اتفاقات فرهنگی برای این آدم افتاده که جداش کرده از فضای روستا و همین او را متفاوت می کند .
اما در جاهایی مثل زمانی که برای طاهره نامه نگاری می کند همچنان رفتار آشنای دختر روستایی است همان نامه نگاری اگر از احوالات من جویا باشیدو.....
می گویم این تغییر رفتار اتفاق افتاده اما ای کاش در بعضی جاها بهتر رعایت می شد. شاید.
اهل نوشتن هستی؟
تا حدی.
می خواهم بدانم بجز کمک های کارگردان برای رسیدن به نقش ترنگ خودت چه کارهایی انجام دادی .مثل حتی گوش دادن به یک موسیقی خاص ،خواندن یک داستان و...که به تو کمک کند برای بازی در این نقش.
قطعاً هست.من خودم یکسری قطعه های موسیقی شمالی و ترانه های محلی رو از دوستانم گرفتم وگوش دادم که خیلی کمکم کرد .همچنین شخصیتی تقریباً مشابه این دختر را از نزدیک دیدم و علی رغم آشنایی کوتاه مدتمان بهم کمک کرد.آقای عظیم پور تمایلی نداشتند که من کار خاصی را ببینم تا مبادا الگو برداری بشود.اما تا قبل از شروع فیلم برداری چند تایی فیلم دیدم.اما همه ی اینها قبل از کلید خوردن کار بودیعنی چیزی در حدود دوهفته .آن اوایل کار قسمتهایی از رمان نامه به کودکی که هرگز زاده نشد فالاچی رو هم می خوندم.
در چهره ی تو یک معصومیت و اعتماد به نفس توامان وجود دارد که خیلی به نقش ترنگ می خورد اما یک ایرادی که به بازی تو وارد هست این است که برعکس چهره ،لحن و صدای تو مناسب این نقش نیست و کمی ناپختگی دارد و یا شاید در نشان دادن احساست خساست به خرج میدهی.
اصلاً من و کارگردان نظرمان بر این نبود که لحن نامناسب است یا نوع صحبت و رفتار خشک است.ترنگ در مواجه اش با افراد خصوصاً هنگامیکه وارد شهر می شود حالت دفاعی دارد و اصلاً ترنک کلاً ادم درونگرا و در نشان دادن احساسات خشک هست و حالا ماجراهایی که برایش پیش می آید این را تشدید می کند.
چرا ترنگ لهجه ی شمالی ندارد؟
این خواست کارگردان بود که حتی ته لهجه هم نداشته باشدو یکی از دلایلش این بود که مدام در ذهن مخاطب با لهجه دار بودن ترنگ فلاش بک نخورد به حوادث شمال و موضوعیت اصلی داستان فراموش نشود.
سلام بر مجتبی عزیز
وبت خیلی خوب و شیک شده است