کسی جایی گفته بود <همه میخواهند <کری گرانت> باشند> که البته منظورش همه مردان بود. این جمله هوشمندانه را هر کسی گفته، مطمئنا به این درک رسیده بود که تصور تاریخ سینما بدون <کری کرانت> اگر نه ناممکن، اما خیلی خیلی سخت است. سینما هراز چندگاهی به چنین چهرههایی نیاز دارد. مردانی متشخص، محترم، جذاب، مصمم و البته عاشقپیشه.
سالها بعد، خیلیها که در پی به یادآوردن <کری گرانت> بودند، چهرهای آشنا دیدند که بسیاری از مختصات او را داشت. همان لبخندگیرا، همان تشخص و ادب و به همان اندازه جذاب. با این همه آدرس حالا همه میدانند که منظور من <جورج کلونی> است و سه سال متمادی او بابت چیزی انتخاب میشود که خیلیها به آن جذابیت مردانه میگویند. کلونی نهتنها ستاره محبوب زنان که ستاره و بازیگر محبوب مردان هم هست. شاید برای همین بتمن خوبی نبود. او برای بتمنشدن بیش از حد فانتزی بود و بیش از حد غیرواقعی. اما کمی بعدتر که با برادران کوئن آشنا شد و خیلی زود بازیگر اول فیلمشان در <ای برادر کجایی؟>؛ تازه شخصیت واقعیاش شکل گرفت. او این بار نه مانند کریگرانت مرد محترمی بود که وقتی در مخمصهای گرفتار آمده باشد، برای رفع آن راهحلهای هوشمندانه پیدا کند و نه مرد بدذاتی که از مولفهای ستارگیاش دور باشد. او هجو خودش در فیلم <ای برادر کجایی؟> بود و کمتر ستارهای راضی میشود چنین شجاعتی از خود به خرج دهد. متاسفانه فیلم سیاسی و جنجالبرانگیز <سیریانا> که کلونی سال گذشته بهخاطر بازی در آن نامزد بازیگر نقش مکمل مرد شد را هنوز نتوانستهام ببینم، اما در <مایکل کلایتون> او از عهده نقش سخت و پیچیدهاش بهخوبی برآمده و مثل همیشه شایسته تقدیر است. هنوز، همان است که هست. نه آنقدر بدذات که یک آدم بد درست و حسابی باشد؛ نه آنقدر محترم که بتوان فقط و فقط به او احترام گذاشت. او جورج کلونی است.